علی آقا، عشق مامان و بابا

اولین حضور پسرم درعید قربان

1390/08/17 دیروز پدرجون یه ببعی گرفت و به مناسبت عید قربان، قربونیش کردیم. خدایا شکرت عید قربان امسال و در کنار یه نی نی ناز و دوست داشتنی گذروندیم. اینم عکسات البته یه روز بعد عید: مثلا خواستم ازت یه عکس آتلیه ای بگیرم که... . عکس اول و از بس وول خوردی تار افتاد. دومین عکس که کباب و انداختی و عکس آخر و مجبور شدم کباب و از دستت بگیرم که یه خورده بهتر شد.   ...
23 شهريور 1394

اولین عروسی سه نفره

1390/07/23 این اولین عروسی سه نفره ماست و اولین کارت عروسیه که پشتش نوشته بود با خانواده. امروز رفتم واسه پسرم لباس خوشگل خریدم. میخوایم بریم حنابندون پسردایی رضا. خوشگل شدی میخوایم بریم حنابندون.     اینم بگم تو عروسی با این که همش پیشم بودی ولی خیلی دلم برات تن گ شده بود چون همش تو بغل ف ک و فامیل بودی و من فقط بهت شیر میدادم. حتی پوش ک ت رو هم خودشون عوض می ک ردن و خودشون میخوابوندنت و جالب اینه ک ه بعد خوابیدنت پیشت میخوابیدن تا بیدار شی. بعضی وقتها ک ه گ مت می ک ردم و اصلا نمیدونستم با ک ی هستی و ک جایی. ...
9 شهريور 1394
1